منتشر شده در

هیچ دوستی جز کوهستان؛ معرفی کتاب شاهکار بهروز بوچانی

روزانه

  • نام
    توحید شعبانلو
  • این روزها این کتاب را میخوانم، کتابی که دردناک بودن زندگی در عین حال امید به زندگی را برای من یادآور می شود، درس گرفتن از اتفاقات واقعی افراد و شنیدن و لمس کردن تجربه های خوب و بد انسان ها، اینکه چطور انسان ها به موقع بقا از حیوان هم پست تر می شوند من را به فکر فرو میبرد، انگار من گوشه ای از این کتاب را زندگی کرده ام.

    پیوند شب‌های طولانی گرسنگی، یا بهتر بگویم پیوند معده‌های گرسنه، با پیچیدگی‌های رفتار آشپزها در دادن وعده‌های غذایی و شیر و آب‌میوه آزاردهنده شده بود و حتی زیرک‌ترین زندانی‌ها از درکش عاجز بودند. تقریباً محال بود بشود زندانی‌ای یافت که تلاشی نکرده باشد تا پیچیدگی سیستم صف‌ها و غذاهایی را که می‌دادند درک کند. ذهن همه‌مان درگیرش بود. پیش می‌آمد که زندانیِ باهوشی به این نتیجه برسد که توانسته نوعی نظم و منطق در این سیستم کشف کند؛ مثلاً بگوید «خُب، یکشنبه‌ها یک لیوانِ کامل شیر می‌دهند، بعد تمام روزهای هفته را نیمه می‌دهند، شنبه‌ها هم یک‌چهارم لیوان. هفته‌ی بعد به جای یکشنبه روزهای دوشنبه و سه‌شنبه یک لیوانِ کامل می‌دهند، چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه و شنبه هم نیمه می‌دهند، یکشنبه هم یک‌چهارم.» یا به ترکیبِ پیچیده‌ای درباره‌ی آب‌میوه هم برسد؛ اما به‌یکباره همین زندانیِ باهوش، که به نظرش حقیقت بزرگی کشف کرده بود و حتی با دوستانش هم در میان گذاشته بود، در یک صبح غافل‌گیر می‌شد. در غذاخوری با صبحانه‌ای روبه‌رو می‌شد که نظیرش را حتی در زندگیِ آزادش نخورده بود: چند نوع آب‌میوه، شیر، پسته، قارچ، کره، مربا، عسل، لوبیای پخته، و چند چیز دیگر؛ و البته کره‌ی بادام‌زمینی. زندانی، که از کشفِ آرامش‌بخشش ناامید شده بود، چاره‌ای نداشت جز این‌که جواب‌هایش را در چشمانِ آشپزها و یا افسرها جست‌وجو کند. شاید سرآشپزها فرق کرده بودند، شاید هم افسرهایی پیدا می‌شدند که دل‌رحم‌تر بودند.

    کسانی که آن‌جا کار می‌کردند چرخشی عوض می‌شدند: افسرها و آشپزها دو هفته کار می‌کردند و از جزیره می‌رفتند تا گروهی تازه‌نَفَس جای‌شان را بگیرند. این قانونِ کار در زندان بود و هیچ‌کس نمی‌توانست بیش‌تر از دو هفته کار کند، مگر در مواقعی که سیستم دچار بحران می‌شد و چند روزی بیش‌تر به کارشان می‌گرفتند. به این ترتیب، فکر می‌کردیم که بسیاری از قوانینِ داخلِ زندان با جابه‌جایی گروه‌ها عوض می‌شوند. گمان می‌کردیم که سرآشپزِ گروه اول لیوان‌ها را پُرتر می‌کند یا بیش‌تر آب‌میوه می‌دهد و حتی کیفیت غذایش بهتر است، یا افسرهای گروه اول در پیاده کردن قوانین آسان‌گیرترند. این تصور چندان هم بی‌دلیل شکل نگرفته بود، تفاوت واقعاً وجود داشت؛ مثلاً هنگامی که گروه اول دل‌رحم بودند گروه دوم سخت‌گیری نشان می‌دادند. اما مشکل جایی دیگر بود: درست در زمانی که تصور‌مان تثبیت می‌شد، ناگهان گروه دوم ناباورانه مهربان می‌شدند و گروه اول خشن. کُلاً قرار بود سیستمِ پیچیده‌ی حاکم ذهن‌ها را به‌شدت درگیر خود کند؛ فهمِ قوانین ریزودرشتِ همیشه متغیرْ زندانی را تا مرز دیوانگی می‌کشاند. همه می‌دانستند که این سیستم مغز متفکری دارد، اما بدبختانه نمی‌شد یقه‌ی کسی را گرفت و محکم به دیوار کوبیدش و مثلاً گفت «حرام‌زاده، فلسفه‌ی این قوانین چیست؟ چرا و به چه دلیلی این قانون را آفریدی؟ اصلاً تو کی هستی؟» تمام کسانی هم که در ظاهر بخشی از سیستم بودند، افسران و کارمندانِ زندان، پاسخی نداشتند جز این‌که «متأسفم، من فقط دستور را اجرا می‌کنم.» تنها دو هفته می‌آمدند، قوانین را سرسختانه اجرا می‌کردند و جزیره را ترک می‌کردند. سیستمْ خلاصه شده بود در این‌که نخست یک نیاز خلق شود، سپس آن را به قوانینی ریزودرشت و البته متغیر پیوند دهد.

    معرفی کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان

    پناهگاهی که تبدیل به جهنمی عذاب‌آور می‌شود. کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان روایتی دردناک از تبعید 5 ساله‌ی بهروز بوچانی به جزیره‌ای دورافتاده به نام مانوس در گینه نو است. این اثر توانست صدای زجر کشیده‌ی اسیرانی را که مورد آزار ماموران و بومیان منطقه قرار گرفته بودند، به گوش جهانیان برساند و افتخارات بسیاری را برای بوچانی به ارمغان بیاورد.

    درباره‌ی کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان:

    این کتاب روایتگر داستانی معمولی نیست، بلکه اتفاقی مهم و جدی به شمار می‌آید. هیچ دوستی به جز کوهستان (No Friend But the Mountains: Writing from Manus Prison) شرح ماجرای انسان‌هایی است که سرزمین و خانه‌ی خود را به امید داشتن زندگی بهتر رها می‌کنند، سختی و مشقت را به جان می‌خرند اما در نهایت چیزی جز عذاب نصیبشان نمی‌شود. بهروز بوچانی (Behrouz Boochani) هم یکی از هزاران و شاید هم میلیون‌ها مهاجری است که با چنین سودایی دست به تصمیمی سرنوشت‌ساز می‌زند و راهی استرالیا می‌شود. اما سیاست‌های این سرزمین، زندگی‌اش را تبدیل به جهنمی حقیقی می‌کند.

    دولت استرالیا این روزنامه‌نگار ایرانی و افراد بسیاری را به جرم مهاجرت غیرقانونی به جزیره‌ای دور افتاده به نام مانوس تبعید می‌کنند. پناهجویان در این جزیره نه تنها از نظر جسمانی و تأمین نیازهای اولیه در عذاب هستند بلکه مورد آزار و اذیت‌های روحی و جسمی هم قرار می‌گیرند که شرح آن را می‌توانید در این کتاب بخوانید، آزارهایی که قلب هر انسانی را به درد می‌آورد.

    بوچانی 5 سال در این جزیره حضور داشت و تمام مشاهدات و خاطرات خود را از طریق نرم افزار واتس اپ برای دوستش امید توفیقیان ارسال می‌کرد و توفیقیان هم با ترجمه‌ی آن‌ها به زبان انگلیسی در سال 2018 کتابی منتشر کرد. کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان سروصدای بسیاری به وجود آورد، نام بهروز بوچانی را سر زبان‌ها انداخت و او را در سال ششم تبعیدش از آن زندان نجات داد. از طرف دیگر، این کتاب مهم و تأثیرگذار توانست توجهات را به سمت وضعیت پناهجویان جزیره مانوس جلب کند و باعث شود سیاست‌های دولت استرالیا در مقابل مهاجران مورد نقد‌های شدید قرار گیرد.

    افتخارات کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان:

    • برنده جایزه‌ی ویکتوریا در بخش داستانی و غیرداستانی به ارزش 125000 دلار استرالیا در سال 2019

    • برنده جایزه برتر ادبی نیو ساوت ولز به ارزش 10 هزار دلار در سال 2019

    • برنده جایزه ملی زندگی‌نامه استرالیا به ارزش 25 هزار دلار در سال 2019

    نکوداشت‌های کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان:

    • در این رمان بوچانی با درهم تنیدن تجربیاتش از زندگی، داستانی زیبا و هراس‌انگیزی برای ما می‌آفریند. بوچانی با این کتاب اعتبار بسیار زیادی برای ادبیات استرالیا به ارمغان آورده است. (خبرگزاری ایسنا)

    • ظرف چند دقیقه گریه کردم. بوچانی در باره جابجایی‌های مدرن و بدگویی هایش روایتی ویرانگر و احشایی نوشته است. این ملموس و حسی است و ریشه در بدن انسان دارد - می‌بایست صفحه را بچرخاند و متوقف کردن آن غیرممکن است. باید در مدارس به عنوان یک گزارش قدرتمند و آزار دهنده از حیرت انگیزترین شکست جمعی عصر ما یاد گرفت. (دینا نیری)

    • این معجزه است [هیچ دوستی جز کوهستان]. بوچانی این کتاب را در پیام‌های واتساپ در جزیره مانوس، منطقه بازداشت مهاجران بدنام استرالیا نوشت. شرایط سخت نوشتن آن نباید از تحلیل قدرتمند کتاب خدشه‌دار شود. این فقط یک شهادت «صدایی» برای سوء استفاده از تجربه پناهندگی نیست، بلکه یک گزارش عمده از نحوه سازماندهی رژیم‌های پناهندگی ما علیه شرایط انسانی است. (Lyndsey Stonebridge)

    • یک گزارش قدرتمند در مورد چگونگی خشونت‌های دولتی که علیه افرادی که به دنبال آزادی هستند، ایجاد کرده است. (Library Journal)

    • قابل توجه... ترکیبی تخیلی و تحریک‌آمیز از روایت، شعر، گزارش، نظریه و مراقبه‌ها است که مجموعه‌ای قابل توجه ایجاد می‌کند. این کتاب شرح وقایع تحقیرآمیزی است که یک دولت نسبت به افراد پناهنده روا می‌دارد. بوچانی تصویری شخصی از یک انسان حساس را ارائه می‌دهد که در مکانی محصور است و رنجی بی‌معنی و بی‌پایان نصیبش شده است. (Booklist)

    کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان مناسب چه کسانی است؟

    اگر به زندگی‌نامه و خاطرات مهاجران ایرانی علاقه ‌دارید و به دنبال کتابی متفاوت هستید تا نگاه شما را به دنیا تغییر دهد این کتاب بهترین گزینه برای شما محسوب می‌شود.

    بهروز بوچانی را بیشتر بشناسیم:

    وی در سال 1362 در ایلام به دنیا آمد و بیشتر به عنوان نویسنده، فیلمساز و روزنامه‌نگاری ایرانی شناخته می‌شود. بوچانی در رشته‌ی جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه تحصیل داد. این روزنامه‌نگار به خاطر مشکلاتی که کار در مطبوعات برایش به وجود آورد مجبور شد ایران را ترک کند. او از ایران گریخت تا به زندان نیفتد اما در جزیره‌ی مانوس زندانی شد. البته این حبس بعد از انتشار کتابش پایان یافت و اکنون در نیوزلند اقامت دائمی دارد.

    0 دیدگاه

    بارگذاری دیدگاه ها